امشب حس عجیبی دارم...
حس پوچی.حس بی کسی...
این روزها نمیدانم کجای زندگیم هستم...
نمیدانم چند سالم هست...
نمیدانم چند سال از عمرم را زندگی کرده ام...
از آمدن سال نو حس خوبی ندارم...
نمیدانم این روزها مردم اطرافم!
چرا اینقدر در تکاپو هستن...
مگر با آمدن سال نو چه چیز زندگیمان نو میشود...
نمیدانم این روزها چرا دلم بحال خودم میسوزد...
آمده ام بنویسم...
ازدلم و حسرت و سر گشتگی ام...
چون... نه گوشی برای شنیدن دارم!!!
نه شانه ای برای آرام گرفتن...
فقط اینجا را دارم با یک قلم...
وکاغذ سفید که شاید تاب بیاورد بشنود...
آنچه را که شنیدنی و دیدنی نیست...
چند وقتی بود که حال امشبم را !!
نه دیده بودم ،نه شنیده بودم، نه لمس کرده بودم...
نمیدانم! چه جان دادنی است ،این جان ندادن...
تا لمس نکنید و طعمش را نچشید نمیفهمید...
میان خواب و بیداری پرسه میزنم...
میان وهم و واقعیت ...
میان سکوت و فریاد...
میان اشک و بغض ...
میان این دنیا و آن دنیا که زمانش ایستاده...
قلبم تیر میکشد،
نفسم تنگ میشود.
گویی میان وهم و واقعیت غوطه میخورم...
میان زمین و آسمان
بهت زده
حیران
ساکت
مات
بی هیچ حرکتی مینگرم...
تمام خواهد شد .مگر نه؟
این نفسهایی که هر دم و هر بازدمش...
همچون سوزی بر جانم فرو میرود...
پلک که میزنم...
هر بار که چشمم بسته میشود ،...
هراس دارم از دوباره گشودنش!!!
با هر باز و بسته شدن چشمانم تو را میبیند...
کنار آن پنجره
در چهار چوب در
کنار پله ها
در آشپزخانه
در راهرو
چشمانت را میبینم ،خیره شده به من...
مرا میجوید! در لابه لای حفاظ پله ها...
با آن پیراهن سبز چمنی ات!
نمیدانم چرا آنرا پوشیده ای!!!
بی دلیل میترسم ...
چشمانم را میبندم
از این پهلو به آن پهلو....
و سر به سوی دیوار میگردانم....
تا شاید نبینم آن چشمان زیبایت را...!
همه جا هست!!
باید بلند شوم...
پاهایم سست شده...
راه میروم تا... پشت پنجره...
پیشانی ام را به خنکای شیشه میسپارم....
سرم از سرمایش درد میگیرد...
جرات سر برگرداندن ندارم....
گرمایت را حس میکنم...
میترسم برگردم و پشت سرم باشی!!!!
شب هنوز به نیمه هم نرسیده...
این شب نفرین شده کی صبح خواهد شد...
صبح شود و دیگر هیچوقت شب نشود...
هیچ وقت...
- زمان انتشار: 26 بهمن 1394
-
نظرات()
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .