با سکــــــوت می گذرد تا برگی نریزد
و خویش را برای سفـــــری آماده می کند
لحظاتی نمانده است
گذر از جـــــــاده فصل
که تحمل آن را غـــــــم پاییز تواند و بس
تابستان در کشـــاکش گــذر زمان
زخم بـر پیکر ودلی پـر خون با غــم بسیار
که همه را در پاییــــــز گذاشت و رفت
همین شد که پاییــــــز را غمی جانکاه دارد
و همراه آن هست
وسر در گریبان دارد از غـــــم دوست
و فقط به گوشه ای نشسته احساس خــــود را
با باد و برگـــــــــ زمزمه می کند
غم و رنگ و صدای سکوت جلوه پاییــــــــز
ریزش غــــــــم را در پرواز برگ که جدا از
شاخه شد و چرخ زنان خویش را درمسیر باد
نهاد تا رنگ غمش را با غــــــم دیگران شریک سازد
سلام بر پاییز
سلام بر همدم غـــــــــم عاشـ♥ــق
سلام برفصل عاشــــ♥ــــــقانه های غمناکـــــــ
سلام بر ریزش برگهای ز معشـــــوق جدا
سلام بر کوچه و خیابان که فــــــرش شـده
از رنگهایی پاییـــــــزی
و سلام بر خدای رنگــــــ
- زمان انتشار: 26 بهمن 1394
-
نظرات()
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .